رضا زمانی

The Lion and the Mouse:

شیر و موش:

Once when a lion, the king of the jungle, was asleep, a little mouse began running up and down on him. This soon awakened the lion, who placed his huge paw on the mouse, and opened his big jaws to swallow him.

یک بار وقتی شیری، پادشاه جنگل، خواب بود، یک موش کوچولو شروع به دویدن روی او کرد. این به زودی شیر را بیدار کرد که پنجه بزرگ خود را روی موش گذاشت و آرواره های بزرگش را باز کرد تا او را ببلعد.

“Pardon, O King!” cried the little mouse. “Forgive me this time. I shall never repeat it and I shall never forget your kindness. And who knows, I may be able to do you a good turn one of these days!”

“ببخش، ای پادشاه!” موش کوچولو گریه کرد “این بار مرا ببخش. هرگز آن را تکرار نخواهم کرد و محبت تو را فراموش نخواهم کرد. و چه کسی می داند، شاید بتوانم در این روزها برای تو کار خوبی انجام دهم!”

The lion was so tickled by the idea of the mouse being able to help him that he lifted his paw and let him go.

شیر از این تصور که موش بتواند به او کمک کند چنان غلغلک داد که پنجه خود را بلند کرد و او را رها کرد.

Sometime later, a few hunters captured the lion, and tied him to a tree. After that they went in search of a wagon, to take him to the zoo.

مدتی بعد، چند شکارچی شیر را گرفتند و به درختی بستند. پس از آن به جستجوی یک واگن رفتند تا او را به باغ وحش ببرند.

Short StoriesJust then the little mouse happened to pass by. On seeing the lion’s plight, he ran up to him and gnawed away the ropes that bound him, the king of the jungle.

داستان های کوتاه درست در آن لحظه موش کوچولو از آنجا عبور کرد. با دیدن وضعیت اسفناک شیر، به سمت او دوید و طناب هایی را که او را، پادشاه جنگل، بسته بود، از بین برد.

“Was I not right?” said the little mouse, very happy to help the lion.

“حق نداشتم؟” موش کوچولو از کمک به شیر بسیار خوشحال شد.

Moral: Small acts of kindness will be rewarded greatly.

اخلاقی: کارهای کوچک محبت آمیز پاداش زیادی خواهند داشت.